#زلزله

چهارشنبه بیست و نهم آذر ساعت حدود یازده و بیست و هفت دقیقه بود. با فاصله چند سانتی از من نشسته بود پای لپ تاپ, دراز کشیده بودم جزوه حسابداری مینوشتم که حس کردم زانوم میلرزه! به لوستر نگاه کردم دیدم تکون نمیخوره پس مشکل از زانوی من هست!ولی یکدفعه لوستر و کل خونه لرزید و برای اولین بار زلزله رو حس کردم.

چهارثانیه بیشتر طول نکشید اون هم با قدر پنج و دو دهم ریشتر ولی اونشب خیلی ها تا صبح یا نخوابیدن یا از خونه زدن بیرون. حتی ما برای اولین بار یک شب رو توی ماشین گذروندیم. سخت خوابیدیم, سردمون شد, بدن درد گرفتیم و گوشی هامون بی شارژ بود. مودم جیبی مون هم یک جای دور جامونده بود. رادیو ماشین ترکیده بود.خط من هم یکطرفه شده بود و اینترنت نداشتم یعنی به هیچ اخباری دسترسی نبود. واقعا شب عجیبی بود. 

دیروز سالگرد زلزله بم بود. زلزله ایی که در سیزده ثانیه شهری رو با خاک یکسان کرد و سرنوست یک شهر و مردمش رو عوض کرد.

این شب ها مردم تهران بی خواب شدن و نگران,خودشون رو سپردن به سرنوشتی که نمیدونن چه چیزی براشون رقم زده...