بهترین 6 تیر :)

ساخت وبلاگ

ماه رمضون که میشه ساعت خواب من به طرز وحشتناکی تغییر میکنه.یعنی کاملاً جای روز و شب تغییر میکنه. حالا توی این وضع واقعا تا دو شب بعد از ماه رمضون داغون شدم. 6تیر ساعت سه نصف شب بیدار شدم و این شکلی  به سقف خیره شده بودم دیگه خوابم نمیبرد. تا دید من بیدارم گفت میای بریم بام تهران؟گفتم این وقت شب؟فقط یک دفعه به خودم اومدم دیدم کارهامون رو کردیم،لباس هامون هم اتو کردم، خونه هم جارو شده،داریم از در خونه میریم بیرون

ساعت 5صبح رسیدیم بام تهران.اون همه خلوتی و سکوت در اون تعطیلات واقعاً حیرت انگیز بود.یعنی همه در ترافیک جاده شمال بودن و ما در خلوتی بام.

هرچند که من دوست دار هرجایی رو یکبار برم ولی بام تهران رو باید در هر فصل و هر ساعتی دید.ما یک شب بهاری ساعت دو نصف شب اونجا بودیم. یک ظهر زمستونی هم ناهار اونجا گذروندیم و حالا در یک صبح زود تابستونی به بام رفتیم.

اونجا افرادی تیپ ورزشی و کوه نوردی داشتن به هم دیگه سلام میکردن ولی ما چون با تیپ سوسولی عروسی رفته بودیم هیچ کس بهمون سلام نمیکرد 

تا بالای ورودی کوه پیاده رفتیم و تا یه بخشی از کوه هم بالا رفتیم ولی واقعا تیپ و کفش مون مناسب نبود برای کوه نوردی چون هرکس اونجا با عصا و کفش های حرفه ایی بالا میرفت.

صف خلوت تله کابین بی نهایت وسوسه انگیز بود. چند بار با شک رفتیم باز برگشتیم چون کارمندهاش هنوز نیومده بودن!ساعت 7 بود و میگفت 8.30 ساعت شروع کار هست.داشتم اینترنت بلیط رو سرچ میکردم ببینم خرید اینترنتیش چطوره که دیدم عَ اینجا با 25% تخفیف گذاشته و ما هم به جای بلیط گرون تر، رفتیم ارزون ترش رو خریدیم.

بلیط تا ایستگاه پنج رو گرفتیم و سوار شدیم و رفتیم بالا.همراه با ما سه تا آقای دیگه هم سوار شدن که دوتا کوه نورد بودن و سومی عضو هلال احمر بود و قصدش ایستگاه هفت بود.به ما گفت اگر میخواهید برید ایستگاه هفت و بار اولتون هست، سه چهار ساعت ایستگاه پنج بمونید بعد تشریف بیارید ایستگاه هفت

چند سال پیش هم سوار این تله کابین شده بودم ولی نمیدونم چرا اینقدر به نظرم وحشتناک نبودواقعا به نظرم خیلی ترسناک شده بود نسبت به قبل!البته ترس مسیر رفتش برام بیشتر از برگشت بود! خلاصه که مردیم و زنده شدیم

ایستگاه پنجم که رسیدیم یه گوشه ایی نشستیم و شروع کردیم چایی خوردن و یخ زدن از سرمانزدیک مون یه دختر و پسر کوه نورد اومدن نشستن ، ما هم داشتیم سرچ میکردیم ببینیم از اونجا تا امام زاده داوود چقدر راه هست و میشه پیاده رفت یا نه؟ از اون خانوم و آقا پرسیدیم که گفتن اصلا این کار رو نکنید چون مسیر خیلی طولانی هستش و برای آب خوردن کم میارید. باید حتما همراه حرفه ایی داشته باشید و شب بین راه کمپ برای خواب بزنید. بعد شروع کردن از خوددشون گفتن که شب قبل از طرف دربند راه افتادن و شب توی یک کمپ کوهی خوابیدن و الان رسیدن  اینجا.بعد از این مکالمات میخواستن آب جوش درست کنن برای صبحانه که ما فلاسک مون رو دادیم بهشون تا الکی زحمت نیفتنبعد هم بهشون تخمه تعارف کردیم، اون ها هم به ما زرد آلو تعارف کردن

در نهایت رفتیم سمت تله کابین و برگشتیم پایین تا آماده بشیم برای گردش بعد

 


برچسب‌ها: خاطرات؛تجربیات یک سفر
متولد ماه تیر...
ما را در سایت متولد ماه تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : munique-1370a بازدید : 200 تاريخ : دوشنبه 26 تير 1396 ساعت: 6:51